آموزش بورس از صفر + روش کسب سود و درآمد از خرید و فروش سهام

در وبلاگ باباسهم به آموزش مقدماتی بورس و سهام می پردازم

آموزش بورس از صفر + روش کسب سود و درآمد از خرید و فروش سهام

در وبلاگ باباسهم به آموزش مقدماتی بورس و سهام می پردازم

حباب در اقتصاد - درباره حباب ها و بحران های اقتصادی

 این یک دام است!

در سال ۱۹۹۶ ریاست فدرال رزرو، الن گرین اسپن، سخنرانی‌ مهمی درباره افزایش ارزش بازار سهام ارائه کرد. وی در سخنرانی‌اش بیان کرد:

«ما چگونه باید بدانیم که چه زمانی جنب‌وجوش‌های غیرمنطقی بی‌جهت ارزش دارایی های بازار را افزایش می‌دهد؟ اتفاقی که منجر به رکودهای بلندمدت و غیرمنتظره می‌شود!»
  
کلمات “جنب‌وجوش‌های غیرمنطقی” به عباراتی تبدیل شدند که در حکم امضای گرین اسپن درآمدند؛ اما منظور او واقعاً چه بود؟

” جنب‌وجوش‌های غیرمنطقی” – این واژگان در بازار سهام به معنای شور و شوق بسیار برای خرید سهام است، شور و شوقی که ناشی از واقعیت نیست (غیرمنطقی دقیقاً در اینجا معنا پیدا می‌کند).

در اصل او به افراد هشدار می‌داد که ارزش سهام با احساسات مردم افزایش می‌یابد و نه مواردی همچون ارزش‌های بنیادین، چشم‌اندازهای رشد یا درآمدهای پیش‌بینی‌شده آتی آن‌ها. درنتیجه، این جنب‌وجوش‌های غیرمنطقی و تصمیم‌گیری‌های احساسی بسیار هزینه بر خواهد بود و جبران آن نیازمند یک اصلاح طولانی‌مدت است.

آیا من واقعاً چنین چیزی گفتم؟

بسیاری از سرمایه گذاران آمریکایی آرزو می‌کردند که ای‌کاش به حرف‌های الن گرین اسپن گوش می‌کردند. به نظر می‌رسد خودش هم چنین آرزویی می‌کند. او در سال ۲۰۰۸ تصدیق می‌کند که:

«آن دسته از ما که برای منافع شخصی خود از وام های بیش‌ازحد مؤسسات به شرکت‌ها برای حمایت از حقوق صاحبان سهام حمایت می‌کردیم، حالا در شوکی غیرمنتظره فرورفته‌ایم»

این اظهارات پس از خطرناک‌ترین بحران اعتباری تاریخ پس از رکود بزرگ آمریکا بیان شد، بحرانی که به شکل ترسناکی به نابود کردن اقتصاد جهانی نزدیک شد.

اگر تنها الن گرین اسپن به حرف‌های خودش گوش کرده بود…

خب جریان از چه قرار است؟ چگونه مهم‌ترین بانکدار جهان می‌تواند بیش از یک دهه قبل درباره یک اصلاح بسیار خطرناک هشدار دهد؟ اما همین فرد در زمان وقوع آن غافلگیر می‌شود؟

این واقعیت حباب ها، سقوط ها و رکودهاست. این موضوع واقعاً عجیب است که علائم می‌توانند بسیار واضح باشند، اما هنوز هم رکودها به وقوع بپیوندند و این دقیقه همان موضوعی است که در این دوره آموزشی درباره آن می‌خواهیم صحبت کنیم.

در ادامه این دوره آموزشی ما نگاهی به سوداگری‌های بی‌ملاحظه خواهیم داشت، اتفاقاتی که بسیار عجیب‌تر از آن هستند که شما حتی فکرش را هم بکنید. ما نگاهی به رشد و رکود اقتصادها در طی زمان خواهیم داشت و به مطالعه رابطه بین اقتصاد واقعی و بازار سهام می‌پردازیم.

در ادامه نگاهی ویژه به رکود بزرگ در دهه ۱۹۳۰ خواهیم داشت، اتفاقی که درس‌های مهمی برای امروز به همراه داشته است.

خب پس آماده سفری هیجان‌انگیز در دنیای بی‌خردی‌های مالی باشید؛ و به یاد داشته باشید که حماقت هنوز هم با ما همراه است…

(درس دوم) اقتصادها به شکل چرخه ای کار می‌کنند

مدیرمالی حبابها و بحرانهای اقتصادی نظر دهید

برای آنکه شما یک سرمایه گذار باشید لازم نیست حتماً یک اقتصاددان باشید؛ اما مطمئناً نیاز دارید که از اقتصاد سر در بیاورید: اقتصادها به شکل چرخه ای فعالیت می‌کنند. (مقاله “یا اقتصاد را بفهمید یا برای همیشه با بورس خداحافظی کنید” مطالعه کنید.)

اگر به گذشته نگاه کنیم، اقتصاددانی فرانسوی در سال ۱۸۱۹، به این موضوع اشاره کرده است که بحران های اقتصادی در زمان صلح به شکل چرخه ای روی می‌دهند. تا آن زمان، اقتصاددانان فکر می‌کردند که تعادل اقتصادی تنها به‌وسیله جنگ به هم می‌ریزد.

مشخص شد که ایده این اقتصاددان بسیار قدرتمند است و افراد بسیاری به مباحثه در این رابطه پرداختند. احتمالاً مشهورترین فرد در این زمینه کسی جز کارل مارکس نیست. بسیاری از نظریات اقتصادی وی بر پایه این فرض بنا نهاده شده‌اند که بحران های اقتصادی اجتناب‌ناپذیر هستند. شرایط تا زمانی بد و بدتر می‌شود که دیگر غیرقابل‌تحمل خواهد شد و در آن زمان طبقه کارگر انقلابی کمونیستی را به وجود خواهد آورد.

کمونیسم – سرمایه گذاری نه چندان هوشمندانه

مطابق با میل سرمایه گذاران، به نظر می‌رسد که نظرات مارکس کاملاً اشتباه بوده‌اند. سرمایه داری با ارائه سطح رفاه بالاتر برای همه افراد جامعه به حیات خود ادامه داد و نظام کمونیسم مطرود شد.

اگرچه کابوسی که مارکس بیان کرده بود اتفاق نیفتاد، اما ایده چرخه ای بودن اقتصاد همچنان پایدار باقی ماند. در طی قرن‌های ۱۹ و ۲۰ میلادی اقتصادهای جهان دوره‌های از رونق و رکود را تجربه کردند.

بااین‌حال از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، دوره‌های رونق/رکود بسیار متعادل‌تر از قبل شده بودند. برخی از دلایل این اتفاق عبارت‌اند از:

    در این دوره دولت‌ها نقش مهم‌تری در اقتصاد ایفا می‌کردند. در قرن ۱۹ میلادی، هزینه های دولتی در آمریکا چیزی در حدود ۳ درصد تولید ناخالص داخلی را شکل می‌داد. از سال ۱۹۵۰ به بعد این رقم به چیزی بین ۲۰ تا ۲۵ درصد رسیده است. این افزایش به معنای آن است زمانی که رکود به بخش خصوصی ضربه می‌زند، دولت می‌تواند با افزایش هزینه های خود مشکلات اقتصادی را کاهش دهد.
    در قرن ۱۹ میلادی، خدمات و موضوعاتی مانند بیمه بیکاری یا رفاه مطرح نبودند؛ اما امروزه حتی اگر شما کارتان را نیز از دست بدهید بازهم منافعی کسب خواهید کرد. این به معنای آن است که شما هنوز هم می‌توانید نیازهایتان را بخرید و پول خرج کنید، اتفاقی که رکود در تقاضا را کاهش می‌دهد.
    دولت‌ها فهم بهتری از اقتصاد و مدیریت عرضه پول پیداکرده‌اند. درواقع، در دهه ۱۹۶۰ میلادی مردم بر این باور بودند که رکودهای چرخه ای در اقتصاد ناشی از اتفاقات گذشته هستند.

چرخه های اقتصادی هنوز هم در کنار ما به حیات خودشان ادامه می‌دهند، اما شدت آن‌ها بسیار کمتر از گذشته شده است.

چرخه ها و حباب ها

اما حباب های سرمایه گذاری چه؟ آن‌ها به چرخه های تجاری بسیار نزدیک هستند، اما آیا قابل‌اجتناب هم هستند؟

این موضوع یکی از جذاب‌ترین موضوعات تاریخ اقتصاد است.

کلاً پیش‌فرض نهایی اقتصادها آن است که کسب‌وکارها و سرمایه گذاران به شکل عقلانی رفتار می‌کنند. آن‌ها بر اساس واقعیت‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند و نه بر مبنای احساسات. آن‌ها بر اساس مدها و روندها تصمیم نمی‌گیرند که بعداً برای آن‌ها پشیمانی به بار بیاورد. مطمئناً این موضوع فقط در نظریه صحت دارد و واقعیت چیز دیگری است.

حقیقت آن است که همان‌گونه که الن گرین اسپن نیز به‌وضوح بیان کرده است، مردم اغلب غیرعقلانی رفتار می‌کنند. درواقع آن‌ها بیش از آنکه به شکل عقلانی رفتار کنند، غیرعقلانی رفتار می‌کنند.

بحران ها – ما با بحران مواجه می‌شویم

 بحران های سال‌های ۱۸۱۹، ۱۸۲۵، ۱۸۳۷ و… اگر شما به سال‌های اولیه سرمایه داری نگاه کنید، با ورشکستگی بانک های بسیاری مواجه می‌شوید.

اکنون شما ممکن است استدلال کنید که در آن زمان نظام مالی جوان و این مشکلات ناشی از نوزادی آن بوده است.

اما مشکل اینجاست که این ورشکستگی‌ها متوقف نشدند: ۱۸۴۷، ۱۸۵۷، ۱۸۶۶، ۱۸۷۳٫٫٫ بحران ها همچنان ادامه داشتند. درواقع، زمانی که شما سه بحران سال‌های ۱۸۸۴، ۱۸۹۰ و ۱۸۹۳ را نیز اضافه می‌کنید متوجه می‌شوید که در قرن نوزدهم میلادی ۱۰ ورشکستگی بانکی و بحران مالی به وجود آمده است.

به عبارتی هر ۱۰ سال یک بحران مالی.

این موضوع اصلاً شباهتی به یک نظام پایدار ندارد؛ بلکه بیشتر شبیه به تشنج مزمن تمام‌عیار است.
خب پس این بحران های از کجا نشات می‌گیرند؟

بحران های تنها نتیجه کاهش تقاضا، افزایش بیکاری یا رکود اعتمادبه‌نفس کسب‌وکارها نیستند. بلکه این‌ها تنها مواردی هستند که به چرخه کسب‌وکار کمک می‌کنند. بحران ها روی دیگر جنب‌وجوش‌های غیرمنطقی هستند که حباب ها را به وجود می‌آورند.

… و دقیقاً حباب چیست؟


دانشنامه ویکی‌پدیا حباب اقتصادی را این‌گونه تعریف می‌کند: «حباب اقتصادی دادوستد با حجم و نرخ بسیار بیشتر از ارزش واقعی مورد معامله است». یا به زبان ساده‌تر، قیمت ها به عرش رسیده‌اند اما مردم هنوزهم مشتاقانه خرید می‌کنند…

اینکه چرا افراد این کار را می‌کنند بیشتر سؤالی مربوط به علم روانشناسی است تا اقتصاد. اقتصاددانان و سرمایه گذاران باید به سادگی بپذیرند که چنین پدیده‌ای وجود دارد و همان‌قدر که جزئی از یک اقتصاد است به چرخه های تجاری نیز مربوط می‌شود.

حمام حباب

امروزه حباب دارایی ها بیشتر با بازار سهام در ارتباط هستند؛ اما شما برای اینکه حباب به وجود بیاورید لزوماً به بازار سهام نیاز ندارید. تمام آن چیزی که نیاز است یک کالا و تعداد زیادی جنب‌وجوش غیرعقلانی است. نمونه آن می‌توانید درباره گل‌های لاله هلندی در قرن ۱۷ میلادی ببینید. (در مقاله “حباب قیمتی گل لاله: اولین آشوب در بازارهای مالی” دراین‌باره توضیح کاملی داده‌ایم.)

قدرت گل لاله

بله شما درست خوانده‌اید و ماهم درست نوشته‌ایم: گل لاله. در قرن هفدهم میلادی در هلند که ثروتمندترین کشور جهان در آن زمان به شما می‌رفت، تاجران به دلیل تجارت با هندی‌های شرقی به‌شدت ثروتمند شدند. آن‌ها هم مانند باقی ثروتمندان دنیا، عاشق آن بودند که ثروت خودشان را به رخ باقی جهان بکشند.
خب طبیعتاً آن‌ها به سمت گل لاله رفتند.

اکنون این موضوع به‌اندازه‌ای که مدنظر ماست، دیوانگی به نظر نمی‌رسد. در آن روزها ثروتمندان در حال ساختن خانه‌های اشرافی خود بودند و از گل لاله برای تزیین باغ‌هایشان استفاده می‌کردند. گل لاله هم که در آن زمان به‌ندرت به دست می‌آمد انواع متنوعی داشت و بسیار موردتوجه بود.

مهم‌تر اینکه، گاهی کشت این گل از دانه‌های آن بسیار زمان‌بر بود و در برخی مواقع بیش از یک دهه طول می‌کشید. این موضوع تأثیر مضاعفی بر کمیابی این گل داشت.

به‌این‌ترتیب ثروت‌های بادآورده، افراد تازه به دوران رسیده و یک کالای کمیاب، طوفانی کامل برای به وجود آمدن یک حباب را به راه انداخت.
… و چه حبابی شکل گرفت.

درزمانی که قیمت این گل به حداکثر میزان خود رسیده بود، یک شاخه از آن قیمتی معادل ۱۰ برابر حقوق یک سال یک هنرمند ماهر را داشت. در آن زمان حتی قراردادهای آتی برای گل‌های لاله به وجود آمده بود که در آن مردم گل‌هایی را می‌خریدند که فکر می‌کردند تا چند ماه دیگر رشد خواهند کرد. گل‌ها گاهی در طی یک روز ۱۰ دست می‌چرخیدند… افراد به دنبال آن بودند که سریع‌تر ثروتمند شوند.

این حباب هم پایدار نماند

در ماه فوریه سال ۱۶۳۷ قیمت گل‌های لاله بیش از ۹۹ درصد کاهش یافت. البته این مثال تنها در رابطه با گل‌های لاله بود، اما زمانی که قیمت یک کالا به‌یک‌باره ۹۹ درصد کاهش یابد، مطمئناً این تعریف درباره آن صدق می‌کند که «در قیمت های معامله می‌شد که به‌شدت با ارزش ذاتی آن کالا تفاوت داشته است»

خب، پس گل‌ها به نظر سرمایه گذاری خوبی نیستند – بگذارید به سهام خودمان بازگردیم

گل لاله هلندی مطمئناً موردی غیرعادی بود، چراکه درباره کالایی خاص بود؛ اما همان‌طور که تاریخ نشان داده است، حتی کالاهای عادی‌تر هم در معرض جنب‌وجوش‌های غیرمنطقی قرار دارند.

این موضوع به خوبی در قرن ۱۸ میلادی در دیوانگی حول یک سهام به خوبی نمایان است. حباب قیمتی دریای جنوب یک دیوانگی سوداگرانه حول شرکت دریای جنوب بود، شرکتی انگلیسی که حقوق تجارت با آمریکای جنوبی را کسب کرده بود.

مردم به شدت درباره افسانه‌های ثروتمندان آمریکای جنوبی هیجان‌زده شده بودند، به‌نحوی‌که قیمت ۱۲۸ پوند سهام در ژانویه ۱۷۲۰ را به ۱۰۰۰ پوند در آگوست همان سال رساندند.

بااین‌حال به‌زودی مشخص شد که شرکت درآمد کافی برای پشتیبانی از ارزشش را ندارد. حباب ترکید و بسیاری از افراد حتی پیراهن‌هایشان را نیز از دست دادند که در این میان معشوقه پادشاه و سر نیوتن نیز حاضر بودند. (نیوتن در یک‌زمان هم یک نابغه و هم یک ابله بود…)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.